تاریخ سینمای ایران (بخش چهارم)

فراز و نشیب های مرادی

تب ساختن فیلم در آن دوران صرفا در تهران نبود. این جادوی بزرگ کسی چون “ابراهیم مرادی” را سحر کرد و باعث شد در سال ۱۳۰۹ در بندر انزلی فیلم “انتقام برادر” را کلید بزند.

او در دوازده سالگی در یک مهمانی خصوصی با سینما آشنا شده بود و چون کمی به عکاسی آشنایی داشت به هنر سینما علاقمند شد. در سال ۱۳۰۸ پس از پایان تحصیلاتش استدیوی “جهان نما” را در انزلی تاسیس کرد.  او برای ساختن فیلم “انتقام برادر” سه هزار تومان هزینه کرد که تنها هزار تومان فروش داشت، فیلمش نیمه کاره ماند؛ اما همین فیلم نصفه و نیمه را با چاشنی رقص و آواز در شهرش به نمایش گذارد و پس از آن راهی تهران شد.

با تاسیس آموزشگاه های بازیگری و فارغ التحصیل شدن عده ای هنرجو و پا  گرفتن محافل که اکثرشان با اشتیاق و حرارت راجع به سینما حرف می زدند و نقد ها و تعریف هایی که از فیلم “حاجی آقا اکتور سینما”  می شد مرادی را ترغیب میکرد برای ساختن فیلم های دیگرش. او به هر دری میزد تا بتواند تهیه کننده ای برای ایده های خود پیدا کند اما هر چه میگشت کمتر میافت . تاثیر فیلم “حاجی آقا” آنقدر بود که بقیه را ناراضی و دچار تردید کند. پس از جستجوهای فراوان مرادی شرکتی را می یابد به نام “کازانوا”. صاحبان شرکت با دیدن قسمتی از فیلم “انتقام برادر” راضی به همکاری با مرادی می شوند اما عجیب آنکه پس از به میان آمدن حرف برای سرمایه گذاری عقب نشینی می کنند.

مرادی نا امید نمی شود و همچنان به دنبال سرمایه گذار می گردد و در همین جستجوها بود که تعدادی از موسسان آموزشگاه بازیگری اوهانیان را پیدا می کند و جستجوی این بارش منجر به تاسیس “شرکت محدود فیلم ایران” می شود. این شرکت  با تجهیزات  فیلمبرداری “مرادی” رونق می گیرد و با همین روند رو به رشد تصمیم به ساختن فیلم “بوالهوس” می گیرد. پس از آنکه اداره سیاسی تهران مجوز این فیلم را صادر کرد مرادی در سال ۱۳۱۲ در روزنامه ها آگهی درخواست هنرپیشه را چاپ کرد. با این مطلب :

اولین موسسه فیلمبرداری ایران “شرکت فیلم ایران برای فیلم برداری های خود کلاسی تشکیل داده

و عده ای را مجانا در کلاس های مذکور برای تربیت آرتیست می پذیرد. خانم ها و آقایان داوطلب تا ۲۵ خرداد همه روز از ۵ تا ۷ بعدازظهر به دفتر مرکزی و آتلیه شرکت واقع در خیابان امیریه  مراجعه نمایید .

مرادی بعد از دادن این آگهی به آرزویش می رسد و بالاخره فیلمش را می سازد. سناریو داستان این بود که:

مردی در بازار هفتگی روستا دختری را میبیند و پس از آشنایی با او ازدواج می کند. بعد از مدتی به بیماری دچار می شود که ناچار به تهران می آید و در آنجا شیفته دختری می شود. خبر این شیفتگی به همسرش میرسد و او که نمی تواند این خیانت را تحمل کند دست به خودکشی می زند اما توسط شخصی نجات پیدا می کند. مرد که پس از مدتی به اشتباه خود پی می برد،  به روستا بر می گردد اما دیگر بسیار دیر شده بود.

در واقع فیلم بوالهوس در آن دوران به مقایسه سطحی و تفاوت های  زندگی شهری و روستایی پرداخت. امتداد فیلم مرادی به فیلم های “مجید محسنی” و “پرویز صیاد” می رسد.

به خاطر این فیلم به آقای مرادی اداره کننده موسسه فیلمبرداری از طرف وزارت معارف مدال علمی اهدا شد و البته این مدال با آن همه مشکلات آن دوران بسیار برازنده ایشان نیز بود. مشکلاتی چون نبود اطمینان برای سرمایه گذاری بر روی فیلم، نبودن سرمایه کافی برای کارهای فنی، ضعیف بودن برق شهری که باعث ایجاد خلاقیت و استفاده از لامپ توری “تی توس” که با بنزین روشن میشد و با این نور فیلم ها را چاپ می کردند.

آنروزها که تهران آب لوله کشی نداشت مجبور بودند بعد از ظهور فیلم ها را در حوض شستشو دهند، که این موضوع باعث جذب ماهی ها میشد و آنها ژلالین فیلم ها را می مکیدند، فیلم ها زخمی می شدند و همین باعث آسیب زدن به فیلم ها می گشت.

کمبود وسایل ارتباطی باعث می شد تا مواد و وسایل اولیه فیلم ها بعد از یکسال و نیم که از اروپا با کشتی می آمد به دستشان برسد و این معطلی و در انبار گمرک ماندن، باعث فاسد شدن نگاتیو ها و پس از آن نیز دیگر قابل استفاده نبودند.

این کمبودها و نبود امکانات کافی اگرچه آزار دهنده بوده و هستند اما در مواردی باعث شد که خلاقیت هایمان نیز گل کنند و برای پیش بردن هدف هایمان از وسایل تکمیلی که خود سازنده شان بودیم بهره ببریم و آقای ابرایم مرادی نیز هم در آن زمان از این قاعده مستثنی نبودند و با تلاش به سمت آرزوهایشان پیش رفتند.

 

طهران ۳۰ دیماه ۹۶

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.