تاریخ سینمای ایران (بخش پنجم)

آغاز سینمای ناطق

نخستین فیلم ناطق ایرانی در سال ۱۳۱۱ در کمپانی “امپریال فیلم” بمبئی ساخته شد. فیلم “دختر لر” اولین فیلم ناطق ایرانی است که در دوران خود با استقبال گرمی رو به رو گشت و از لحاظ مدت نمایش و فروش رکوردش تا چند سال شکسته نشد. نوشتن فیلنامه، کارگردان و نقش اول فیلم را “عبدالحسین سپنتا” بر عهده داشت و بقیه بازیگران آن “روح انگیز کرمانی” هادی شیرازی و سهراب بودند .

مدت ضبط این فیلم دو ماه طول کشید و در دیماه ۱۳۱۲ در دو سینمای مایاک و سپه به نمایش در آمد. داستان “دختر لر” درباره زندگی دختری است به اسم گلنار که در قهوه خانه ای کار می کند. و در آنجا با جعفر که مامور دولت است آشنا می شود و پس از مدتی شیفته هم می شوند. گلنار در کودکی توسط راهزنان لر دزدیده شده بود و اینک قلی خان رئیس راهزنان چشم طمع به گلنار داشت. و این موضوع باعث درگیری جعفر و قلی خان می شود. گلنار و جعفر پس از مدتی با هم ازدواج می کنند و برای اینکه از شر قلی خان در امان باشند به بمبئی فرار می کنند و …

بر اساس سناریو وقایع فیلم در ایران رخ میداد. بنابراین دکور، لباس ها، و سایل صحنه میبایست ظاهری ایرانی می داشتند و بسیاری از آنها در هند یافت نمی شد و پس از سفارش سپنتا از ایران به هند فرستاده شد.

سپنتا در فیلم دختر لر سعی داشت ترقیات و پیشرفت ایران را نشان دهد و از لحاظ ملی و تهییج احساسات ملی ایرانیان دور از وطن موفق عمل کرد.

یکی از مشکلات “سپنتا” یافتن بازیگر زن بود. بسیار جستجو کرد اما نتیجه نداد تا سرانجام روح انگیز سامی نژاد همسر یکی از کارکنان استدیو امپریال به کمکش آمد و حاضر شد در نقش گلنار بازی کند. با اینکه ایشان در آن نقش خوب بازی کردند اما پس از آن دیگر حاضر نشدند به بازیگری خود ادامه دهند. و علت آن برخورد ناراحت کننده جامعه و اطرفیان با ایشان برای کار بازیگری بود.

سپنتا مرد ادیبی بود و ادبیات کهن را بسیار مطالعه کرده بود و در این عرصه صاحب نظر به شمار می رفت. او برای اینکه بتواند تاریخ را به تصویر بکشد سینما را محل مناسبی دید و به همین سبب پی ساختن دومین فیلمش رفت.

دومین فیلم او در مورد سرگذشت “فردوسی” از زمان جوانی تا پیری است که نام این فیلم را “فردوسی” گذاشت. در این فیلم حماسه سرایی شاعر را به تصویر می کشد و با مرگ غم انگیز فردوسی به پایان می رسد.

وقتی رضاشاه فیلم را دید از قسمت هایی از آن خوشش نیامد و سپنتا مجبور شد سکانس های مربوط به سلطان محمد غزنوی را به طور کامل از اول فیلمبرداری کند و او را پادشاهی عادل و هنردوست نشان دهد.

ساخت این فیلم دو ماه طول کشید، نقش فردوسی را نیز به شخصی به نام “محتشم” که در سفارت ایران در هند کار میکرد سپرد . این فیلم از ظرافت های سینمایی خوبی در زمان خود برخوردار بود .

سومین فیلم سپنتا “شیرین و فرهاد” نام دارد که فیلمنامه اش را از منظومه “نظامی گنجوی” اقتباس کرده و آنرا نیز در کمپانی امپریال بمبئی ساخت. بازیگران این فیلم به غیر از سپنتا، “فخر جبار رازی، محتشم و فرسا” بود. این فیلم ۴ سال به طول انجامید و در سال ۱۳۱۳ به نمایش در آمد. جنبه دراماتیک این فیلم باعث شد تماشاگران زیادی را به خود جلب کند.

چهارمین فیلم سپنتا “چشم های سیاه” نام دارد. دو ماه طول کشید و در استدیوی “کریشنا فیلم” ساخته شد و در سال ۱۳۱۵ به مدت بیست و هشت شب به نمایش درآمد. این اثر سرگذشت دختر و پسری است در زمان نادرشاه که به نفع ایران جاسوسی می کنند.

سپنتا در دوران کاری خود همواره با مشکلات زیادی مواجه میشد و یکی از این مشکلات شرکت های فیلم سازی بودند. به طور مثال یکی از آنها کمپانی امپریال بمبئی بود. این کمپانی خواستار ساختن فیلم های متعدد با هزینه کم و سود بالا بود و در عین حال هم به تعهدات خود در مقابل سپنتا پایند نبود و همین موضوع باعث ضرر سپنتا و چالش های فراوانی برای او می شد.

آخرین فیلمی که سپنتا ساخت “لیلی و مجنون” بودکه فیلمنامه این اثر از “منظومه لیلی و مجنون” از نظامی گنجوی گرفته شده بود و موسیقی این فیلم از میان ساخته های “کلنل وزیری” انتخاب شد. تهیه این فیلم ۴ ماه طول کشید و در فروردین ۱۳۱۶ به روی پرده رفت. سپنتا زحمت های زیادی برای این اثر متحمل شد.

او پس از لیلی و مجنون طرح دیگری به نام “جغد سیاه” را ریخته بود که امکان ساخت آن را نیافت. او همچنین در سر سودای ساخت فیلم “عمر خیام” را می پروراند که در آن نیز ناکام ماند.

سپنتا در سال ۱۳۱۵ تصمیم گرفت به ایران بازگردد تا بتواند فعالیت هایش را در ایران ادامه دهد. او سعی داشت توجه مسئولان ایران را برای ساختن یک استدیوی فیلمبرداری جلب کند اما متاسفانه موفق نمی شود.

او در بدو ورود با برخورد بد در گمرک مواجه شد و بدتر از آن فیلم لیلی و مجنون را مدتی در آنجا نگه داشتند، تا حدی این ناراحتی ها به او فشار آورد و از آمدن به ایران اظهار پشیمانی کرد.

دولت وقت آن زمان، سینما را جدی نمی گرفت و حتی یک نفر هندی که از طرف کمپانی “ایست ایندیا” برای تاسیس استدیو به ایران آمده بود با تهدید سینماچیان مواجه می شود و فرار را برقرار ترجیح می دهد و از راه خرمشهر به هند بر میگردد. سپنتا که با دلخوشی در مورد وضعیت سینمای ایران به وطن بازگشته بود دچار سرخوردگی می گردد و گوشه گیری پیشه می کند.

از سال ۱۳۱۵ تا ۱۳۲۶ در ایران هیچ فیلمی جلوی دوربین نرفت و هنگامی که تولید فیلم از سر گرفته شد سپنتا در انزوا بود و اصولا پس از مدتی شیوه ای که او در سینمای ایران آغاز کرد مسیر دیگری بود که با سلیقه اش جور نبود.

سپنتا پس از سی سال به فیلمسازی روی آورد. اما این بار با دوربین حرفه ای کار نکرد. او یک دوربین ۸ میلیمتری خرید و بین سال های ۱۳۴۶ تا ۱۳۴۸ چند فیلم ساخت. یکی از این فیلم ها به نام “پاییز” بود. بازیگران این فیلم مردم بودند. روستایی بود که گندم می کوبید، دختری که در زیر چادر ایلامی قالی می بافت و …

سپنتا در سال ۱۳۴۸ در اصفهان درگذشت و در اواخر عمرش با ساختن چند فیلم از واقعیت های زندگی، زنذگی را بدرود گفت.

طهران بهمن ماه ۹۶

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.